مقدمە فارسی مؤلف
تاریخ نشان میدهد، تجربه هم گواهی دارد، که هر ملتی بر ملت دیگر غلبه و استیلا پیدا میکند. در اخلاق و آداب و زبان ملت مغلوب، تغییرات محسوس و فاحشی تولید مینماید، که این تأثیر نسبت مستقیم خواهد داشت با طول مدت سلطه و نفوذ ملت غالب.
پس از استیلای سلطنت عرب بر عجم به رأیالعین میبینیم که کلیهی اخلاق و آداب و زبان عجم معرب شده، بلکه غالباً عربی محض گشته است. کتب و اشعار و تألیفاتی که پس از استیلای عرب در ایران نوشته شدهاند، مُثبِت این عنوان و گواه این مدعا هستند. که اگر به آنها مراجعه شود میبینیم کلیّتاً یا عربی صرف هستند و یا اگر فارسی گفته شدهاند درصد، نود کلمهی عربی ممزوج با فارسی شده است. و اصل کلمات فارسی که کلمات عرب جاینشین آنها شدهاند یا به کلی محو و فراموش شدهاند و یا به زحمت و تفحص زیاد دوباره پیدا میشوند.
زبان کردی نیز مانند زبان فارسی عیناً تحت همین تأثیر واقع شده. هردو کشتهی یک تیر و مجروح از یک شمشیراند. برای زنده کردن این دو زبان، آخرین فکری که به نظر فقیر رسیده این است کتاب لغتی را تهیه کنیم مشتمل بر عربی و فارسی و کردی، تا هر چه از کردی و پارسی غارت شده و میت و نابود گشته است از خود کلمات عربی پس بگیریم، یعنی الفاظ عربیای که همواره و همه جا مستعمل و در هر تحریر و تقریری به کار میروند در ردیف الفاظ کردی تنظیم نموده مرتباً فارسی و کردی گم شده را از آنها پس بگیریم.
برای انجام این مقصود ترتیب کتاب را بر ردیف الفاظ کردی قرار دادیم و الفاظ عربیای که در کردی و فارسی مستعمل است، در ردیف کردی توی دو کمان گذاشتیم (ـــ) تا با کردی و فارسی دوباره مشتبه نشوند.
الفاظ کردی را در بالا و در ذیل آن الفاظ فارسی را که ترجمه و مرادف کردی است، به علامت «ف» و الفاظ عربی را هم که ترجمه ی هر دو است به علامت «ع» نوشتیم. و اگر در خود کردی هم الفاظ دیگری مرادف و همگزار الفاظ بالایی پیدا شود به علامت «ک» نوشتم. بنابراین ترتیب، کلیهی الفاظ عربی بین دو کمان قرار دارند. گاهی اگر کلمات فرنگی هم پیش بیاید در بین دو سر ترنج «‹-›» نوشتیم محض مزید استفاده. شکل و شیوهی غالب حیوانات و نباتات و ابنیه و وضعیات را هم آنچه مقدور بود، با قلم و مداد الوان نقش کردیم. در آخر کتاب هم آنچه مثل و استعارات کردی یاد داشتم، ضمیمه کردم. در ابتدا هم صرف و نحو مختصری برای مزید بصیرت و اطلاع مراجعه کنندگان تهیه نمودم. و نام کتاب را «فرهنگ مردوخ» قرار دادم. امیدوارم کرد و فارس و عرب هر سه بر حسب دلخواه خود از آن استفاده نمایند.
توضيح: پوشیده نماناد تمام الفاظی که در ردیف فارسی یا عربی برای ترجمهی الفاظ کردی نوشته شدهاند، همه با هم مرادف نیستند، بلکه بعضی با هم اختلاف دارند. لذا برای نمودن اختلاف به جای دو نقطه فاصله «:»، که علامت ترادف قرار دادهایم، علامت بهعلاوه «+» نگاشتیم، تا علامت تخالف باشد. جهت اختلاف هم این است که لفظ کردیای که در فوق ذکر شده، به تمام آن معانی متخالفه که در ذیل آن مذکورند، استعمال میشود. مثال: کلمهی «هەڵگیریاگ» به چند معنی مستعمل است: 1ـ برداشته شده. 2ـ اندوخته شده. 3ـ پذیرفته شده. 4ـ دنبال افتاده، یعنی زنی که به دنبال نامحرم افتاده به محل دیگری برود. عربی آن اینطور میشود: 1ـ مرفوع. 2ـ مُدّخَر، مُحكَّر. 3ـ مَحضون، مقبول. 4ـ سَيِّقة، عاهرة. که هیچ کدام از چهار معنی مذکور با هم مترادف نیستند. لذا به جای این که لفظ «هەڵگیریاگ» چهار مرتبه تکرار شود، تا چهار معنی مذکور در ذیل آن نوشته شود، محض اختصار یک مرتبه نوشتیم، و چهار معنی را با علامت اختلاف که دو خط چلیپا «+» است در ذیل آن نگاشتیم. اما در پارهای موارد که جای احتیاط است، زحمت تکرار الفاظ کردی را بر علامت و اختصار ترجیح دادیم، چنانچه در لغت «بەن» مثلاً به نظر میرسد. اگرچه بر حسب حقیقت، الفاظ مترادفه کمتر پیدا میشوند. آنهایی هم که ظاهراً مترادف به نظر میرسند، اگر درست تفحص کنیم، معلوم میشود که باز وجه اختلافی با هم دارند. و هر کدام «موضوع لَه» دیگری دارند.
اگر لفظی در دو مورد تکرار شود، گناهی بر من نیست، زیرا کتب لغت در هر دو مورد ضبط کردهاند. مانند «قنفذ» که هم برای «ژووژوو» ضبط شده هم برای «سیخول» که به کردی «سووچەڕ» میگویند.
پارهای از الفاظ هستند که ظاهراً تصور میرود عربی باشند، امّا درست ملتفت شویم میبینیم در عربی معنی آنها چیز دیگری است بنابراین نباید آنها را عربی تلقی کرد، زیرا که مجرد تشابه و توافق صورت با الفاظ عرب، مستلزم عربیت نیست. مانند کلمهی «اِنفاق» که در فارسی به معنی روغن زیتون است و ریخت و ترکیب آن چنان به نظر میدهد که عربی باشد. در صورتی که انفاق عربی به معنی نفقه دادن است. و هیچ مناسبتی با انفاق فارسی ندارد. همچنان کلمه «رد» که در فارسی به معنی (گذر) است، (رد شد یعنی: گذشت، رد کرد یعنی: گذرانید.) اما در عربی «رد» به معنی پس دادن است. یا «روح» که در کردی به معنی روی هم مستعمل است یعنی «رصاص ابیض»، اما در عربی فقط به معنی جان است. هم چنان کلمه ی «نسیان» که در فارسی به معنی دشمنی و مخالفت است، ولی در عربی به معنی فراموشی است و از این قبیل... پس این جور کلمات را به جرم این که موافق یا مشابه با عربی هستند، نباید از جامعهی الفاظ فارسی یا کردی خارج نمایند، بلکه باید آنها را غیر عربی دانست.
همچنان پارهای الفاظ هستند که با مختصر تحریفی یا تصحیفی در فارسی و کردی و عربی هر سه به یک معنی مستعملاند، و دلیلی که آنها را اختصاص به عرب بدهد در دست نیست. پس آنها را از جملهی الفاظ مشترک باید شناخت، که هر کدام از این سه ملت آنها را در تحریرات و تقریرات خود استعمال نمایند جای تنقید نیست. مانند کرسی، لحاف، تنور، دوات، روح، نفس، مشق، خیر، بین، حال، مال، ...، ترح، زمان، زیاد، وزیر، خیال، سِحْر، سَحَر، حساب، فانوس، غیرت، ناموس و امثال آن... الفاظ عربی را غالباً به طور نکره نوشتیم (بدون حرف تعریف) تا خواننده به هر ترتیب که میل دارد ـ منکّراً یا معرّفاً ـ آن را استعمال نماید.
هر کلمه که در عربی با مختصر تصرفاتی تکرار میشود. معرب است ـ نه عربی ـ، مانند «فَرفینج» که معرّب «پرپهنه» است، یا «شَیطَرَج» که معرّب «شاهتره» است. تغییرات اعراب یا تغییر حرف، علامت تعریب است مانند «فِرزین» به کسر فاء که از «فَرزین» به فتح فاء مأخوذ است. یا «فرسخ» با فاء و خاء که از «پرسنگ» با پا و گاف فارسی مأخوذ است. این حروف در کلمات عربی علامت تعریباند: ء، ت، ث، ج، ح، خ، د، ذ، س، ص، ض، ط، ظ، ع، غ، ف، ق. چنانکه «غوغاء» معرّب «غوغا» است و «بیاده» معرّب «پیاده» و «غلط» معرّب «غَلَت» و «ثرید» معرّب «ترید» و «جرجان» معرّب «گرگان» و «حَتَل» معرّب «هَتَل» و «فرسخ» معرّب «فرسنگ» و «خِدمة» معرّب «خذمت» و «استاذ» معرّب «استاد» و «فُرصة» معرّب «پُرسَت» و «طاق» معرّب «تاق» و امثال آنها....
تنبيه: هر لفظی را که میخواهند پیدا کنند، اگر مفرد است در باب خود یعنی حرف اول و دوم جویا شوند. مانند «تاق» در باب (ت ا) باید جستجو شود. و اگر مرکب است در ابواب اجزاء ترکیبیهی آن باید بگردند، تا پیدا شود. مانند «بەهەوادا چوون» که در باب جزء اول مذکور است، یعنی (ب ه). همچنان «چڵاوسافکون» در باب جزء اول یعنی (چ ڵ). و «دارهەڵپاچین» در باب جزء دوم پیدا کنند، یعنی (هـ ڵ). و لفـظ «خۆپێچدان» در بـاب (خ و) یا (پ ی) جویا شوند.